جامعه شناسی
رضا صفری شالی
چکیده
ماندگاری هر جامعه انسانی به سطحی از سرمایه اجتماعی وابسته است. نوشتار حاضر به تحلیل سرمایه اجتماعی در میان مردم ایران با توجه به یافتههای پیمایشهای ملی (سالهای 1394، 1397 و 1400 ه.ش) میپردازد. نتایج نشاندهنده کاهش سرمایه اجتماعی در برخی ابعاد، بهویژه در حوزههای مربوط به اعتماد و رضایت نهادی و سازمانی است. وضعیت سرمایه اجتماعی ...
بیشتر
ماندگاری هر جامعه انسانی به سطحی از سرمایه اجتماعی وابسته است. نوشتار حاضر به تحلیل سرمایه اجتماعی در میان مردم ایران با توجه به یافتههای پیمایشهای ملی (سالهای 1394، 1397 و 1400 ه.ش) میپردازد. نتایج نشاندهنده کاهش سرمایه اجتماعی در برخی ابعاد، بهویژه در حوزههای مربوط به اعتماد و رضایت نهادی و سازمانی است. وضعیت سرمایه اجتماعی در این حوزهها در بازه 0 تا 100، از نمره 50/43 در سال 1394 به میانگین نمره 75/36 در سال 1400 کاهش یافته است. این شرایط بر اساس «نظریه سرایت» بر کاهش امید به آینده اجتماعی و پایین آمدن چشمانداز مثبت نسبت به آینده جامعه تأثیرگذار بوده است. به همین دلیل، افراد طبق «نظریه جبران» به سرمایهگذاری در حوزههای فردی و بینفردی روی آورده و سعی دارند برای آینده فردی یا گروهی خود سرمایهگذاری کنند که این امر نشاندهنده شکلگیری نوعی سرمایه اجتماعی جزیرهای است. نکته امیدوارکننده این است که نوعی ارتباطات اجتماعی مبتنی بر فضای مجازی و همچنین روابط حرفهای، صنفی و علایق مشترک بهجای سرمایه اجتماعی خویشاوندی و طایفهای در حال شکلگیری است که نشاندهنده چرخش در برخی از اشکال تعاملات و مناسبات در جامعه امروزی میباشد.
جامعه شناسی
اردشیر انتظاری؛ فاطمه درخشان
چکیده
ظرفیتهای فرهنگی و هنری با بهرهگیری از سرمایههای فرهنگی و هنری بالقوه افراد آسیبپذیر، موجب تقویت مهارتهای اجتماعی آنها و توانمندسازیشان میشود و شرایط اشتغال را در سطوح فردی و اجتماعی فراهم میکند. برنامههای توانمندسازی فرهنگی و هنری در برخی از مناطق آسیبپذیر شهری و روستایی در جهان اجرا شده و این مناطق را به مقاصد ...
بیشتر
ظرفیتهای فرهنگی و هنری با بهرهگیری از سرمایههای فرهنگی و هنری بالقوه افراد آسیبپذیر، موجب تقویت مهارتهای اجتماعی آنها و توانمندسازیشان میشود و شرایط اشتغال را در سطوح فردی و اجتماعی فراهم میکند. برنامههای توانمندسازی فرهنگی و هنری در برخی از مناطق آسیبپذیر شهری و روستایی در جهان اجرا شده و این مناطق را به مقاصد گردشگری مشهوری تبدیل کرده است. در این مقاله، با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با استفاده از دادهها و اطلاعات موجود، دو نمونه داخلی و خارجی مورد بررسی قرار گرفته است. نمونه خارجی، خیابان لارامبلا در شهر بارسلون اسپانیا است که در آن شرایطی فراهم شده تا از ظرفیتهای افراد کمبرخوردار برای هنرنمایی در قالب اجراهای زنده هنری استفاده شود. این اقدام نه تنها به توانمندسازی گروههای آسیبپذیر کمک کرده، بلکه خیابان لارامبلا را به یکی از مراکز توریستی پرجاذبه تبدیل کرده است. در ایران نیز تجربههای مشابهی وجود دارد، از جمله توانمندسازی زنان محلی جزیره هرمز در نقاشی با شنهای رنگی و رویداد استارتاپی یامال در جزیره قشم. این فعالیتها که با استفاده از ظرفیتهای محیطی و محلی فرهنگی و هنری جزیره انجام شده، موجب مشارکت اجتماعی مردممحور و اشتغال بومیان، بهویژه زنان، شده و در نهایت منطقه را به مقصدی گردشگری تبدیل کرده است.
جمعیت شناسی
رسول صادقی
چکیده
امروزه بهخاطر ثبات نسبی باروری و مرگومیر در سطوح پایین، سهم مهاجرت در پویایی جمعیت و تغییرات منطقهای برجستهتر شده است. مهاجرت، فرایندی پویا و ناشی از شرایط در حال تغییر اجتماعی است که میتواند نهتنها بر مهاجران، بلکه بر مناطق مبدأ و مقصد نیز تأثیر بگذارد. افزایش مهاجرتها و جابهجاییهای جمعیتی، بهویژه از مناطق مرزی کشور ...
بیشتر
امروزه بهخاطر ثبات نسبی باروری و مرگومیر در سطوح پایین، سهم مهاجرت در پویایی جمعیت و تغییرات منطقهای برجستهتر شده است. مهاجرت، فرایندی پویا و ناشی از شرایط در حال تغییر اجتماعی است که میتواند نهتنها بر مهاجران، بلکه بر مناطق مبدأ و مقصد نیز تأثیر بگذارد. افزایش مهاجرتها و جابهجاییهای جمعیتی، بهویژه از مناطق مرزی کشور به سمت مرکز و سکونت آنها در پیرامون شهرهای بزرگ، بهویژه پایتخت، یکی از مسائل و چالشهای اجتماعی و جمعیتی کشور به شمار میآید. در این راستا، این مقاله با استفاده از تحلیل ثانویه دادههای فردی و انبوه سرشماریهای 1390 و 1395 به بررسی الگوها و تعیینکنندههای مهاجرت داخلی در کشور میپردازد. نتایج نشان داد که با افزایش میزان شهرنشینی، گذار خالص جمعیت از مناطق روستایی به شهرها کاهش یافته و در مقابل، مهاجرتهای بینشهری افزایش یافته است. تهران بهعنوان جذابترین استان کشور برای مهاجرت از سوی اکثر استانها شناخته میشود و جذابیت آن بهویژه برای استانهای غربی بیشتر است. همچنین، جریان مهاجرتی خارجشده از استان تهران به استان البرز و دو استان شمالی کشور یعنی گیلان و مازندران است که مهاجرت به آنها شیوع بیشتری در میان سالمندان و بازنشستگان دارد. بعلاوه، نتایج نشان داد که تهران و استانهای اطراف با افزایش جمعیت ناشی از مهاجرت روبرو هستند، در حالیکه استانهای غربی و جنوبشرقی با سطح پایین توسعه، کاهش جمعیت ناشی از مهاجرت را تجربه میکنند. با توجه به نابرابریهای منطقهای، ساختار سنی جوان و میانسال، افزایش سطح تحصیلات، بیکاری بالای جوانان و کمبود فرصتهای شغلی در بیشتر استانها و شهرستانهای کشور، انتظار میرود روند مهاجرتهای داخلی، بهویژه مهاجرتهای بین استانی، در سالهای آینده افزایش یابد.
جامعه شناسی
رضا پارسامقدم
چکیده
مقاله حاضر، با رویکردی دیرینهشناسانه و با تکیه بر مفهوم «کنشهای کلامی جدی» فوکو و «پروبلماتیک» آلتوسر، چگونگی شکلگیری و تثبیت نظم گفتمانی باستانگرایانه در سیاستهای فرهنگی دولت پهلوی اول را مطمح نظر قرار می دهد. پرسش محوری، تجلی و عینیتیابی این نظم گفتمانی در سیاستهای فرهنگی آن دوره است.گفتارهای باستانگرایانه ...
بیشتر
مقاله حاضر، با رویکردی دیرینهشناسانه و با تکیه بر مفهوم «کنشهای کلامی جدی» فوکو و «پروبلماتیک» آلتوسر، چگونگی شکلگیری و تثبیت نظم گفتمانی باستانگرایانه در سیاستهای فرهنگی دولت پهلوی اول را مطمح نظر قرار می دهد. پرسش محوری، تجلی و عینیتیابی این نظم گفتمانی در سیاستهای فرهنگی آن دوره است.گفتارهای باستانگرایانه ناسیونالیست های ایرانیِ پیشا مشروطه و در امتدادِ و پیوست با آن، تاریخ نگاریِ ناسیونالیستیِ مورخان بعدی(پیرنیا، اقبال آشتیانی، نفیسی و...)، در پراکسیس و کردارهای حکمرانیِ نخستین دولتِ مدرن ایران تعیّن می یابد و الگوی عملِ دولت قرار می گیرد. به سخن دیگر، گفتارهای ناسیونالیستی، بهویژه در «سازمان پرورش افکار» و «سازمان پیشاهنگی ایران»، به مثابه بسترهای اصلی هدایت رفتار (حکومتمندی) و با هدف شکلدهی به زیستجهان سوژههای خود، با کشف و شناسایی بیماری «مادر وطن» به مثابه پیشاتاریخِ بیماریِ روحی سوژهها، و تربیت اذهان و بدنها در این دو سازمان، در راستای تقویت «روح جامعه» و « تقویت قوای ملّت »، بدنمندی جامعه پروبلماتیک می گردد. دست آخر، گویی معالجۀ این «مرضِ روحی» قرار است با داروهای مُسَکنِ «میهنپرستی»، «وفاداری به شاه» و «خداپرستی»که با تعابیر تربیت اخلاقی مدام بازتولید و بازتکرار می شود، درمان شود.
مددکاری اجتماعی
منصور فتحی؛ آسیه مداحی پور
چکیده
پژوهش حاضر با هدف واکاوی تجربه سالمندان از خشونت خانگی و چگونگی مواجهه با آن انجام شده است. روش پژوهش کیفی است. افراد مشارکتکننده، 18 نفر از سالمندان دارای تجربه خشونت خانگی در شهر دهدشت هستند که به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدهاند. روش گردآوری اطلاعات، مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته بوده و برای تحلیل اطلاعات از تکنیک تحلیل مضمون ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف واکاوی تجربه سالمندان از خشونت خانگی و چگونگی مواجهه با آن انجام شده است. روش پژوهش کیفی است. افراد مشارکتکننده، 18 نفر از سالمندان دارای تجربه خشونت خانگی در شهر دهدشت هستند که به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدهاند. روش گردآوری اطلاعات، مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته بوده و برای تحلیل اطلاعات از تکنیک تحلیل مضمون بهره گرفته شده است. نتایج بهدستآمده نشاندهنده سه مضمون اصلی شامل خشونت متنوع (آزار فیزیکی، روانی، مسامحه و بهرهکشی مالی)، رکود احساسی و روابط آسیبزا (طرد انتخابی و درهمشکستگی درونی) و راهبرد غالب انفعال و تسلیم در مواجهه با خشونت است. آموزش خانوادهها در خصوص نحوه تعامل مناسب با سالمندان، آشنایی با نیازها و نحوه مراقبت از آنها، فراهم کردن زمینه تعامل سالمندان با یکدیگر و جامعه به منظور کاهش انزوا و طرد اجتماعی، اختصاص خط مشاوره تلفنی ویژه سالمندان و اطلاعرسانی در این زمینه، تشکیل بانک جامع اطلاعات سالمندان و شناسایی سالمندان در معرض آسیب و خشونت و انجام مداخلات حرفهای توسط مددکاران اجتماعی از جمله توصیههای سیاستی مؤثر در پیشگیری و کاهش سالمندآزاری است.
مردم شناسی
لیلا اردبیلی
چکیده
این مقاله در امتداد کوششهای پژوهشگرانی قرار میگیرد که در چند سال اخیر به بازخوانی احیاگرانهای از آثار کلاسیک جامعهشناسی و انسانشناسی پرداختهاند تا دیوار تقسیمبندیها میان علوم شناختی و علوم اجتماعی را کوتاه کنند و از خلال آنها مفاهیمی را استخراج نمایند که در ایجاد زبان مشترک میان این دو حوزه از علم و فراهمآوردن بستری ...
بیشتر
این مقاله در امتداد کوششهای پژوهشگرانی قرار میگیرد که در چند سال اخیر به بازخوانی احیاگرانهای از آثار کلاسیک جامعهشناسی و انسانشناسی پرداختهاند تا دیوار تقسیمبندیها میان علوم شناختی و علوم اجتماعی را کوتاه کنند و از خلال آنها مفاهیمی را استخراج نمایند که در ایجاد زبان مشترک میان این دو حوزه از علم و فراهمآوردن بستری برای استحکامبخشیدن به پایههای رشتههای جدیدی مانند علوم اجتماعی شناختی راهگشا باشند. یکی از این مفاهیم بنیادی «هبیتوس» است که گفته میشود نخستبار توسط مارسل موس فرانسوی در گفتمان علوم اجتماعی مطرح و بعدها در سایر سنتها، بهخصوص جامعه/انسانشناسی فرانسوی پرورانده شد. در همین راستا، پژوهش حاضر با تکیه بر رویکرد شناخت بدنمند، که یکی از نظریههای مطرح در علوم شناختی است و به تأثیر و تأثر ذهن، بدن و محیط بر هم تأکید دارد، به بازخوانی مفهوم «هبیتوس» در سخنرانی «تکنیکهای بدن» موس پرداخته و چهار تفسیر از آن را بر مبنای پژوهشهای انجامگرفته در جامعه/انسانشناسی شناختی با روشی توصیفی-تحلیلی ارائه میدهد. یافتهها نشان دادند که تلقی موس از هبیتوس بهعنوان «واقعیت اجتماعی تام» که در آن بهطور همزمان میتوان تجلی امر زیستی، روانی و اجتماعی را شاهد بود، با رویکرد بدنمندی شناخت و برهمکنش بدن، ذهن و محیط بهعنوان یک اکوسیستم شناختی انطباقی معنادار دارد. از همینرو، ادعای این مقاله آن است که هبیتوس را میتوان بهعنوان یکی از مفاهیم پیونددهنده میان علوم شناختی و علوم اجتماعی در نظر گرفت و از آن برای تأسیس و تحکیم پایههای علوم اجتماعی شناختی استفاده کرد.