محمود تقی زاده داوری
چکیده
مقاله حاضر درصدد است تا شرحهای علامه طباطبائی در زمینه حیات اجتماعی انسان را به لحاظ همخوانی و یا ناهمخوانی مورد ارزیابی قرار دهد. نوشتههای ایشان در این مقوله، دو دسته است. یک دسته با ادبیات کاملاً فلسفی نوشته شده و دستهای دیگر دارای ماهیتی الهیاتی ـ فلسفی میباشد. این مقاله از روش اسنادی و کتابخانهای بهره برده و بر مجموعه آثار ...
بیشتر
مقاله حاضر درصدد است تا شرحهای علامه طباطبائی در زمینه حیات اجتماعی انسان را به لحاظ همخوانی و یا ناهمخوانی مورد ارزیابی قرار دهد. نوشتههای ایشان در این مقوله، دو دسته است. یک دسته با ادبیات کاملاً فلسفی نوشته شده و دستهای دیگر دارای ماهیتی الهیاتی ـ فلسفی میباشد. این مقاله از روش اسنادی و کتابخانهای بهره برده و بر مجموعه آثار مکتوب علامه در این زمینه متمرکز است. فیشگیری دادههای لازم و سپس تجزیهوتحلیل عمیق به شیوه توصیفی ـ استنباطی، روش انجام این پژوهش بوده است. از یافتههای پژوهش حاضر این است که علامه بهطور مکرّر اصل مدنیٌ بالطبع بودن انسان را به اصل مستخدمٌ بالطبع بودن انسان تفسیر و تحویل نموده است که با یکدیگر ناهمخوان و ناسازگار است. اگر اصل اوّلی در انسان، مدنی بالطبع باشد، اجتماع برای او امری طبیعی بوده و او موجودی تعاونی تلقّی شده که برای بقاء نوع با همنوعان خود همکاری میکند و هر گاه اصل اوّلی در بشر، اصل استخدام باشد، او بالطبع (یعنی طبیعت اوّلی) موجودی استخدامکننده و رقابتکننده با دیگران برای استخدام بیشتر، تصوّر میشود. او بالذات موجودی اجتماعی نیست بلکه از روی ناچاری تن به زندگی اجتماعی میدهد تا از ثمرات دیگران بیشتر بهرهمند گردد.
علیرضا بی زبان؛ مصطفی اجتهادی
چکیده
نوشتار حاضر به توضیح چرایی و چگونگی وقوع مکرر بیثباتیهای سیاسی و عدم تداوم دولت نوپدید مشروطه از منظر رابطه بین جامعه و دولت میپردازد. برای این منظور، در ابتدا به بررسی ویژگیهای جامعه و دولت و سپس با استمداد از رویکرد نهادگرایی میگدال نشان داده است که چگونه نهادها و نیروهای اجتماعی این دوره جهت کسب حق تعیین «قواعد» و قدرت ...
بیشتر
نوشتار حاضر به توضیح چرایی و چگونگی وقوع مکرر بیثباتیهای سیاسی و عدم تداوم دولت نوپدید مشروطه از منظر رابطه بین جامعه و دولت میپردازد. برای این منظور، در ابتدا به بررسی ویژگیهای جامعه و دولت و سپس با استمداد از رویکرد نهادگرایی میگدال نشان داده است که چگونه نهادها و نیروهای اجتماعی این دوره جهت کسب حق تعیین «قواعد» و قدرت انحصاری «کنترل اجتماعی»، دولت مشروطه را به میدان کشمکش و گاه با ائتلاف موقتیای که با برخی نیروهای اجتماعی قدرتمند ایجاد میکردند آن را به «کارگزار» خود تبدیل مینمودند که به نوبه خود مخالفت دیگر نیروها و در نتیجه تشدید منازعات سیاسی را موجب میشد. فقدان خودمختاری و تضاد منافع این نهادها تضعیف قدرت عاملیت دولت را موجب شد که به تدریج زمینه افزایش نارضایتی و بیاعتمادی، کاهش مشروعیت دولت، تعمیق شکاف بین دولت و جامعه و در نهایت بروز رویدادهایی از قبیل کودتا، فروپاشی پیدرپی کابینههای دولتی، جنبشهای گریز از مرکز و... را فراهم کرد که ثبات نظام سیاسی مستقر در این دوره را با چالشها و یا دگرگونیهای نامتعارف مواجه نمود. در واقع، بیثباتیهای پس از انقلاب مشروطه را باید در عدم تقارن قدرت دولت با قدرت جامعه یا به عبارتی بهمثابه پیامدِ «رابطه نامتقارن» بین جامعه پراکنده و نامنسجم و دولت ضعیف دانست.
ابوتراب طالبی؛ سجاد علیزاده
چکیده
وضعیت اقلیتهای قومی در ایران از نظرگاه نابرابری و تبعیض قومی دهههاست که موضوع دغدغهها و مباحثات عمومی در داخل و خارج از ایران بوده است، اما تجربۀ واقعی و انضمامی قومیتها در درون میدانهای اجتماعی و نهادهای مدرن ایران بهندرت موضوع بررسیهای علمی و تجربی بوده است؛ بررسی تجربههای زیستۀ کردها و ترکها درون نهاد تأثیرگذاری ...
بیشتر
وضعیت اقلیتهای قومی در ایران از نظرگاه نابرابری و تبعیض قومی دهههاست که موضوع دغدغهها و مباحثات عمومی در داخل و خارج از ایران بوده است، اما تجربۀ واقعی و انضمامی قومیتها در درون میدانهای اجتماعی و نهادهای مدرن ایران بهندرت موضوع بررسیهای علمی و تجربی بوده است؛ بررسی تجربههای زیستۀ کردها و ترکها درون نهاد تأثیرگذاری همچون دانشگاه میتواند فهم ما را از کارکردهای قومی نهادهای مدرن در ایران ژرفا ببخشد؛ برایناساس، این مقاله با رویکردی کیفی و پدیدارشناسانه، تجربۀ زیستۀ قومیتی دانشجویان ترک و کرد را با تمرکز بر تجربههای تبعیض و نابرابری در چهار دانشگاه در ایران بررسی میکند. بدین منظور، مصاحبههای نیمهساختاریافتهای با 35 دانشجو انجام شده است. دادهها با تکنیک تحلیل مضمون تجزیهوتحلیل شدهاند که برآیند آن، 3 مضمون اصلی و 8 مضمون فرعی بوده است. یافتهها نشان میدهند که تجربۀ دانشگاه برای دانشجویان ترک و بهخصوص کرد، دربردارندۀ وجوه قابلتوجهی از حس تبعیض و نابرابری قومی بهخصوص حول دو محور زبان و مذهب است.
عبدالله کریم زاده
چکیده
این مقاله با تکیه بر استعارهی پالیمسست کنش داستاننویسی نویسندگان ایرانی دور از وطن را واکاوی میکند و نشان میدهد که آنان فرایند ترجمهشدن خود به سوژههای دیاسپورایی را چگونه روایت میکنند و از این رهگذر چگونه پالیمسستهای فرهنگی و ادبیات لهجهدار تولید میکنند. برای این منظور، متون پالیمسستی دو نویسندهی ایرانی مقیم ...
بیشتر
این مقاله با تکیه بر استعارهی پالیمسست کنش داستاننویسی نویسندگان ایرانی دور از وطن را واکاوی میکند و نشان میدهد که آنان فرایند ترجمهشدن خود به سوژههای دیاسپورایی را چگونه روایت میکنند و از این رهگذر چگونه پالیمسستهای فرهنگی و ادبیات لهجهدار تولید میکنند. برای این منظور، متون پالیمسستی دو نویسندهی ایرانی مقیم آمریکا را که به ترتیب به دیاسپورای ایرانی پیش از انقلاب و پس از انقلاب تعلق دارند، با رویکرد «قرائت تنگاتنگ» مورد خوانش قرار میدهیم وخودبیانگری آنان را از منظر سیاست هویتی تحلیل میکنیم. این دو نویسنده که نمونهای خصیصهنما از سوژههای دیاسپورایی پیشا و پساانقلاب هستند، عبارتاند از فریدون اسفندیاری و فیروزه جزایری دوما. در این تحلیل نشان میدهیم که این دو نویسنده در کنش روایی خود چگونه دنیای ایرانی را به ترتیب به دنیای کافکایی و رؤیای آمریکایی ترجمه کردهاند. همچنین با تحلیل پالیمسستهای فرهنگی برآمده از این ترجمهها نشان میدهیم که چگونه میتوان دیالکتیک هویتی سوژههای دیاسپورایی را رؤیتپذیر کرد. نتایج این تحلیل نشان میدهد که سیاست هویتی دیاسپورای ایرانی پس از انقلاب امتداد همان سیاستی است که در دیاسپورای ایرانی پیشاز انقلاب شاهد بودیم.
سعیده سعیدی
چکیده
در سالهای اخیر مهاجرت به تجربهزیسته بسیاری از ایرانیان مبدل شده است. مطالعه دیاسپورای ایرانی پیشدرآمد فهم روابط فراملی و همچنین بازگشت بهعنوان استراتژی مهاجران در ارتباط با کشور مبدأ است. این پژوهش با تمرکز بر جامعه مهاجران ایرانی در کشور آلمان به دنبال شناخت مختصات دیاسپورای ایرانی است که از خلال آن تصویری جامع از میانذهنیت ...
بیشتر
در سالهای اخیر مهاجرت به تجربهزیسته بسیاری از ایرانیان مبدل شده است. مطالعه دیاسپورای ایرانی پیشدرآمد فهم روابط فراملی و همچنین بازگشت بهعنوان استراتژی مهاجران در ارتباط با کشور مبدأ است. این پژوهش با تمرکز بر جامعه مهاجران ایرانی در کشور آلمان به دنبال شناخت مختصات دیاسپورای ایرانی است که از خلال آن تصویری جامع از میانذهنیت مهاجران نسبت به مفهوم وطن، ارتباط با آن و همچنین فهم تعاملات دیاسپوریک ارائه نماید. این مطالعه در چارچوب پارادایم کیفی و با رویکردهای مردمنگارانه بهصورت میدانی انجامشده و تکنیکهای گردآوری دادهها مصاحبه نیمهساختار یافته (48 مهاجر ایرانی ساکن آلمان) و مصاحبه متخصصان (9 انجمن فعال مهاجران)، مشاهده مشارکتی و بررسیهای اسنادی است. دلایل متعددی همچون زمان مهاجرت، انگیزههای خروج از کشور، تنوع قومیتی، مذهبی، سوگیریهای سیاسی و ایدئولوژیک، مرزبندیهای نسلی، وضعیت اقامتی، پایگاه طبقاتی و همچنین نحوه ارتباط با کشور مبدأ منجر به پررنگ شدن مرزهای هویتی در میان مهاجران ایرانی شده بهطوری که دیاسپورایی ناهمگون، متنوع، پیچیده، چهلتکه و چندلایه را شکل داده است. این مسأله در مصرف فرهنگی مهاجران و همچنین جغرافیایی زدایی از وطن نمود یافته و به ضعف هویت دیاسپوریک و تعاملات درون دیاسپورا منجر شده است. همچنین مفهوم وطن بهعنوان برساختی متصور در میانذهنیت دیاسپورا ایرانی در آلمان سه بعد معنایی عاطفی/فرهنگی، ملی/جغرافیایی و مذهبی/سیاسی داشته و وابستگی مهاجران به وطن در سه سطح وابستگی قوی، وابستگی پاندولی و وابستگی ضعیف قابلتحلیل است.
شکوه افیونی؛ عاصمه قاسمی
چکیده
بهنظر میرسد الگوی سنتی مهاجرت که مردان را گزینههای اصلی میدانست و زنان را تابع مردان، تغییر کرده است. ارزشگذاری مثبت تحصیلات و کسب تخصص بهخصوص در کشورهای پیشرفته و دانشگاههای بزرگ باعث میشود که افراد امتیازاتی را برای موقعیت اجتماعی خود کسب کنند. افزایش میزان مهاجرت زنان ایرانی در سالهای اخیر نگارندگان را کنجکاو کرد ...
بیشتر
بهنظر میرسد الگوی سنتی مهاجرت که مردان را گزینههای اصلی میدانست و زنان را تابع مردان، تغییر کرده است. ارزشگذاری مثبت تحصیلات و کسب تخصص بهخصوص در کشورهای پیشرفته و دانشگاههای بزرگ باعث میشود که افراد امتیازاتی را برای موقعیت اجتماعی خود کسب کنند. افزایش میزان مهاجرت زنان ایرانی در سالهای اخیر نگارندگان را کنجکاو کرد تا به دنبال دلیل این افزایش باشند. در مقالهی حاضر بر آن بودهایم تا به این سؤال پاسخ دهیم که: زنان مهاجر ایرانی با مدرک کارشناسی ارشد به بالا ساکن در دو شهر تورنتو و مونترال کانادا چه تجربهای از مهاجرت دارند؟ برای پاسخ به این سؤال، با 11 نفر از زنان ایرانی (گروه سنی 20 - 40) که برای ادامهی تحصیل در مقاطع بالاتر (کارشناسیارشد و دکتری) کشور کانادا را انتخاب کرده بودند مصاحبه شد. در این پژوهش که با رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی انجام پذیرفته، در مرحلهی تحلیل اطلاعات بهدست آمده، از روش کلایزی استفاده شده است. از تحلیل اطلاعات بهدستآمده میتوان مدعی شد که به نظر میرسد تجربهی زنان از مهاجرت در زندگی روزمره با تحول روبرو شده است. همچنین شرایط زیست اجتماعیشان با تغییری ملموس روبرو شده است.
علی نوری ثانی؛ رضا علی محسنی؛ مجید کوششی
چکیده
سدهای مخزنی زمینه جابجایی بیش از 80 میلیون نفر از محل زندگی خود شده است. مطابق نتایج بررسی حاضر، در ایران نیز بیش از 2 میلیون نفر جمعیت تحت تأثیر احداث سدها قرار گرفتهاند. هدف این پژوهش بررسی آثار و پیامدهای اجتماعی و فرهنگی تحت تأثیر مدیریت آزادسازی مخازن سدها، نقد این سیاستها و شناسایی عوامل علی، زمینهای، مداخله گر، راهبردی و ...
بیشتر
سدهای مخزنی زمینه جابجایی بیش از 80 میلیون نفر از محل زندگی خود شده است. مطابق نتایج بررسی حاضر، در ایران نیز بیش از 2 میلیون نفر جمعیت تحت تأثیر احداث سدها قرار گرفتهاند. هدف این پژوهش بررسی آثار و پیامدهای اجتماعی و فرهنگی تحت تأثیر مدیریت آزادسازی مخازن سدها، نقد این سیاستها و شناسایی عوامل علی، زمینهای، مداخله گر، راهبردی و پیامدهای آن بوده است. روش پژوهش کیفی و از تکنیک نظریه زمینهای استفاده شده است. شرکتکنندگان این پژوهش 47 نفر از مطلعین و خبرگان محلی بودند که با پرسشنامه نیمه ساختمند مورد مصاحبه قرار گرفتند. تجزیهوتحلیل با سه روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در دستور کار قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل مصاحبهها 391 مفهوم کلی، 118 مقوله فرعی، 21 مقوله اصلی و 2 مقوله مرکزی را نشان میدهد. یافتههای پژوهش بر اساس مدل پارادیمی، پایداری نسبی حوزه اجتماعی و فرهنگی را در سیاست جابجایی و اسکان مجدد و ازهمگسیختگی ساختار اجتماعی و بافت فرهنگی را در سیاست جبران نقدی خسارت نشان میدهد. نتایج حاصل از پژوهش بهضرورت تغییر رویکرد، اصلاح لوایح قانونی، متولی حوزه اجتماعی و پایش تأثیرات اجتماعی طرحها منتهی شده است.