جامعه شناسی
رضا همتی
چکیده
در حال حاضر تکنولوژی، به جزء جداییناپذیری از هستی اجتماعی انسانها مبدل شده و مهمترین عامل دگرگونی اجتماعی جوامع است. بااینحال جوامع مختلف با توجه به قابلیت-های فرهنگی خود واکنشهای متفاوتی در قبال تکنولوژی داشتهاند. برخی با درک صحیح ماهیت و اهمیت تکنولوژی مدرن، از آن بهمثابه فرصتی بینظیر برای پیشرفت خود بهرهبرداری ...
بیشتر
در حال حاضر تکنولوژی، به جزء جداییناپذیری از هستی اجتماعی انسانها مبدل شده و مهمترین عامل دگرگونی اجتماعی جوامع است. بااینحال جوامع مختلف با توجه به قابلیت-های فرهنگی خود واکنشهای متفاوتی در قبال تکنولوژی داشتهاند. برخی با درک صحیح ماهیت و اهمیت تکنولوژی مدرن، از آن بهمثابه فرصتی بینظیر برای پیشرفت خود بهرهبرداری کردهاند و برخی دیگر بهصورت اقتضایی و نسنجیده به ورود تکنولوژی دستزده و با پیامدهای فرهنگی عدیده آن دست به گریباناند. سؤال محوری مقاله این است که مواجهه ما با تکنولوژی چگونه بوده و چه تحلیلها و چارهجوییهایی از سوی اندیشمندان ما در این خصوص ارائهشده است؟ برای پاسخ شایسته به این سؤال ابتدا دیدگاههای مختلف درباره تکنولوژی طرح و نقاط قوت و ضعف هر یک از آنها بهتفصیل مورد واکاوی قرار گرفت. سپس از منظر تاریخی، فلسفی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تلاش شد نحوه مواجهه جامعه ما با تکنولوژی مدرن تحلیل شود. نتایج نشان میدهد که در کنار برخورد دوگانه و پارادوکسیکال با تکنولوژی در جامعه ما، تلاشهای نظاممندی برای فهم پروبلماتیک تکنولوژی نیز صورت نگرفته است.
نظام بهرامی کمیل
چکیده
بسیاری از اندیشمندان به ویژه جامعهشناسان اعتقاد دارند که تضاد «سنت» و «مدرنیته» یکی از مهمترین چالشهای روبروی جامعه ما است. به عبارت دیگر، در کنار مسائلی مانند بیاعتمادی، اعتیاد، شکاف نسلی، سکس و عدم مسئولیتپذیری؛ جدال بین سنت و مدرنیته به معضلی اساسی و هزینهبر تبدیل شده است که در یکصد سال گذشته دامنگیر جامعه ...
بیشتر
بسیاری از اندیشمندان به ویژه جامعهشناسان اعتقاد دارند که تضاد «سنت» و «مدرنیته» یکی از مهمترین چالشهای روبروی جامعه ما است. به عبارت دیگر، در کنار مسائلی مانند بیاعتمادی، اعتیاد، شکاف نسلی، سکس و عدم مسئولیتپذیری؛ جدال بین سنت و مدرنیته به معضلی اساسی و هزینهبر تبدیل شده است که در یکصد سال گذشته دامنگیر جامعه بوده است. در مورد رویارویی سنت و مدرنیته، سه دیدگاه کلی وجود دارد: 1. مبنا قرار دادن سنت و اعتقاد به بازخوانی آن 2. مبنا قرار دادن مدرنیته و پذیرش مؤلفههای اساسی آن 3. تلفیق سنت و مدرنیته و ابداع مدرنیتة مشروط یا همان مدرنیتة بومی. در کشور ما، گروه اول به «مرتجع» و گروه دوم به «غربزده» مشهور شدهاند؛ پس افرادی که میخواهند از این دو برچسب در امان باشند و ثابت کنند دیدگاهی فراتر از آنها دارند؛ از تلفیق سنت و مدرنیته سخن میگویند. جلال آلاحمد یکی از پیروان این دیدگاه است که باور دارد؛ با تکیه بر فرهنگ و سنت بومی میتوان برخی از جنبههای مدرنیته را از غرب «اقتباس» و برخی مؤلفههای دیگر را با تکیه بر پتانسیل داخلی «تأسیس» کرد. به عبارت دیگر او اعتقاد دارد؛ میتوان ابعاد مادی و تکنولوژیکی غرب را صاحب شد، بدون این که نیازی به تغییر بنیانهای معرفتشناسی شرقی باشد. نویسنده با مطرح کردن مدلی تحلیلی، که در آن بین «کنترل سرشتی» و «کنترل ساختگی» تفکیک قائل شده است؛ به تحلیل منطقی ایدة جلال خواهد پرداخت.