نظام بهرامی کمیل
چکیده
بسیاری از اندیشمندان به ویژه جامعهشناسان اعتقاد دارند که تضاد «سنت» و «مدرنیته» یکی از مهمترین چالشهای روبروی جامعه ما است. به عبارت دیگر، در کنار مسائلی مانند بیاعتمادی، اعتیاد، شکاف نسلی، سکس و عدم مسئولیتپذیری؛ جدال بین سنت و مدرنیته به معضلی اساسی و هزینهبر تبدیل شده است که در یکصد سال گذشته دامنگیر جامعه ...
بیشتر
بسیاری از اندیشمندان به ویژه جامعهشناسان اعتقاد دارند که تضاد «سنت» و «مدرنیته» یکی از مهمترین چالشهای روبروی جامعه ما است. به عبارت دیگر، در کنار مسائلی مانند بیاعتمادی، اعتیاد، شکاف نسلی، سکس و عدم مسئولیتپذیری؛ جدال بین سنت و مدرنیته به معضلی اساسی و هزینهبر تبدیل شده است که در یکصد سال گذشته دامنگیر جامعه بوده است. در مورد رویارویی سنت و مدرنیته، سه دیدگاه کلی وجود دارد: 1. مبنا قرار دادن سنت و اعتقاد به بازخوانی آن 2. مبنا قرار دادن مدرنیته و پذیرش مؤلفههای اساسی آن 3. تلفیق سنت و مدرنیته و ابداع مدرنیتة مشروط یا همان مدرنیتة بومی. در کشور ما، گروه اول به «مرتجع» و گروه دوم به «غربزده» مشهور شدهاند؛ پس افرادی که میخواهند از این دو برچسب در امان باشند و ثابت کنند دیدگاهی فراتر از آنها دارند؛ از تلفیق سنت و مدرنیته سخن میگویند. جلال آلاحمد یکی از پیروان این دیدگاه است که باور دارد؛ با تکیه بر فرهنگ و سنت بومی میتوان برخی از جنبههای مدرنیته را از غرب «اقتباس» و برخی مؤلفههای دیگر را با تکیه بر پتانسیل داخلی «تأسیس» کرد. به عبارت دیگر او اعتقاد دارد؛ میتوان ابعاد مادی و تکنولوژیکی غرب را صاحب شد، بدون این که نیازی به تغییر بنیانهای معرفتشناسی شرقی باشد. نویسنده با مطرح کردن مدلی تحلیلی، که در آن بین «کنترل سرشتی» و «کنترل ساختگی» تفکیک قائل شده است؛ به تحلیل منطقی ایدة جلال خواهد پرداخت.