روند تحولات در جامعه ایرانینشان از پررنگ شدن «نگرانی» در زیست جهان ایرانیان دارد. ما جامعهشناسان به نگرانی درباره مسائل اجتماعی خو گرفتهایم اما اینک این خود نگرانی است که تبدیل به مسئله شده است. مراحل اصلی چرخه زندگی بهویژه پس از نوجوانی در ایران امروز بهگونهای روزافزون نگران زا گردیده است. کنکور، شغل یابی، ازدواج، خرید ...
بیشتر
روند تحولات در جامعه ایرانینشان از پررنگ شدن «نگرانی» در زیست جهان ایرانیان دارد. ما جامعهشناسان به نگرانی درباره مسائل اجتماعی خو گرفتهایم اما اینک این خود نگرانی است که تبدیل به مسئله شده است. مراحل اصلی چرخه زندگی بهویژه پس از نوجوانی در ایران امروز بهگونهای روزافزون نگران زا گردیده است. کنکور، شغل یابی، ازدواج، خرید مسکن، فرزند زایی، تربیت فرزند، سلامتی، بازنشستگی، مرگ و.... در تجربه معاصر ایرانیان با نگرانیهایی زیادی همراه است که امنیت روانی را سلب نموده و اخلاق فردی و اجتماعی را به مخاطره انداخته است. این مقاله با بهرهمندی ازنظریات باربالت، بک، گیدنز و باومن در پی تبیین زمینههای ساختاری ایجاد نگرانی است. روش این مقاله تحلیل ثانویه است و از آمارها و دادههای نهادی موجود استفاده مینماید. به نظر میرسد در ایران «تزلزل نهادی» زندگی را پیشبینیناپذیر و نگرانکننده ساخته است. مقاله با مرور شاخصهایی در نهادهای مهم کشور مانند اقتصاد، خانواده و بوروکراسی نشان میدهد که چگونه این ساختارها زندگی روزمره را پیشبینیناپذیر ساخته و از اینرو سبب ناامنی هستی شناختی گشتهاند. ناامنی هستی شناختی نگرانی را در تجربه زیسته ایرانیان تشدید کرده است. این وضعیت نگران زا را فقدان نهادها و سازمانهای رفاه اجتماعی کارآمد تشدید کرده است.