سعیده سعیدی
چکیده
در سالهای اخیر مهاجرت به تجربهزیسته بسیاری از ایرانیان مبدل شده است. مطالعه دیاسپورای ایرانی پیشدرآمد فهم روابط فراملی و همچنین بازگشت بهعنوان استراتژی مهاجران در ارتباط با کشور مبدأ است. این پژوهش با تمرکز بر جامعه مهاجران ایرانی در کشور آلمان به دنبال شناخت مختصات دیاسپورای ایرانی است که از خلال آن تصویری جامع از میانذهنیت ...
بیشتر
در سالهای اخیر مهاجرت به تجربهزیسته بسیاری از ایرانیان مبدل شده است. مطالعه دیاسپورای ایرانی پیشدرآمد فهم روابط فراملی و همچنین بازگشت بهعنوان استراتژی مهاجران در ارتباط با کشور مبدأ است. این پژوهش با تمرکز بر جامعه مهاجران ایرانی در کشور آلمان به دنبال شناخت مختصات دیاسپورای ایرانی است که از خلال آن تصویری جامع از میانذهنیت مهاجران نسبت به مفهوم وطن، ارتباط با آن و همچنین فهم تعاملات دیاسپوریک ارائه نماید. این مطالعه در چارچوب پارادایم کیفی و با رویکردهای مردمنگارانه بهصورت میدانی انجامشده و تکنیکهای گردآوری دادهها مصاحبه نیمهساختار یافته (48 مهاجر ایرانی ساکن آلمان) و مصاحبه متخصصان (9 انجمن فعال مهاجران)، مشاهده مشارکتی و بررسیهای اسنادی است. دلایل متعددی همچون زمان مهاجرت، انگیزههای خروج از کشور، تنوع قومیتی، مذهبی، سوگیریهای سیاسی و ایدئولوژیک، مرزبندیهای نسلی، وضعیت اقامتی، پایگاه طبقاتی و همچنین نحوه ارتباط با کشور مبدأ منجر به پررنگ شدن مرزهای هویتی در میان مهاجران ایرانی شده بهطوری که دیاسپورایی ناهمگون، متنوع، پیچیده، چهلتکه و چندلایه را شکل داده است. این مسأله در مصرف فرهنگی مهاجران و همچنین جغرافیایی زدایی از وطن نمود یافته و به ضعف هویت دیاسپوریک و تعاملات درون دیاسپورا منجر شده است. همچنین مفهوم وطن بهعنوان برساختی متصور در میانذهنیت دیاسپورا ایرانی در آلمان سه بعد معنایی عاطفی/فرهنگی، ملی/جغرافیایی و مذهبی/سیاسی داشته و وابستگی مهاجران به وطن در سه سطح وابستگی قوی، وابستگی پاندولی و وابستگی ضعیف قابلتحلیل است.