ابراهیم برزگر
چکیده
جامعه در یک تقسیمبندی به دو طبقه سیاسی حاکمان و حکومتکنندگان و طبقه غیرسیاسی حکومت شوندگان تقسیم میشود. روابط این دو همواره یکی از پرسشهای پایدار و همیشگی فلسفه سیاسی و علوم سیاسی بوده است. روابط موجود بین مردم و حاکمان موضوع جامعهشناسی سیاسی و روابط مطلوب آنان موضوع فلسفه سیاسی بوده است. حتی در مقاطعی از تاریخ که حاکمان ...
بیشتر
جامعه در یک تقسیمبندی به دو طبقه سیاسی حاکمان و حکومتکنندگان و طبقه غیرسیاسی حکومت شوندگان تقسیم میشود. روابط این دو همواره یکی از پرسشهای پایدار و همیشگی فلسفه سیاسی و علوم سیاسی بوده است. روابط موجود بین مردم و حاکمان موضوع جامعهشناسی سیاسی و روابط مطلوب آنان موضوع فلسفه سیاسی بوده است. حتی در مقاطعی از تاریخ که حاکمان اخلاقی به قدرت رسیدهاند و کوشیدهاند که این رابطه را بسامان کنند؛ در کشاکش محذورات عینی واقعیتهای تلخ بهناچار واقعیتهای خشن خود را بر هنجارهای اخلاقی غالب نمودهاند و بهسرعت ماهعسل رابطه موقت مناسب حاکمان و مردم به پایان رسیده است. روابط بهینه حاکمان با مردم موجب کسب آگاهیهای شناختی از وضعیت مردم و کاستیهای آنان یا رضایت آنان (بینشی) و موجب درک احساس و عواطف؛ دعا یا نفرین آنان و درد و رنج و شادی آنان میشود (گرایشی). این دو پیشنیاز موجب میشود تا سیاستمداران در رفتار سیاسی معطوف به رعیت (یعنی کسانی که مراعات حال آنان از سوی حکومت لازم است) رفتار معقول و مناسبی از خود بروز دهند. این نوشتار میکوشد تا روابط مردم و حاکمان را در تاریخ ایران و اسلام بررسی و با آسیبشناسی، راهکارهای مناسب ارائه دهد. روش جمعآوری اطلاعات، کتابخانهای و روش تجزیهوتحلیل، تحلیل محتوای کیفی و تفسیری است.