اسماعیل عالی زاد؛ بهزاد همتی
چکیده
انحصار ساختار سیاسی، یکی از بنیانهای نظام سیاسی اقتدارگرا محسوب میشود. به زعم بسیاری از پژوهشگران و دانشپژوهان، ایران دوران معاصر، به ویژه در دوره سلطنت پهلوی اول، نشان از تفوق یک نظام اقتدارگرا با ویژگی اختصاصی و برجسته آن، یعنی انحصار ساختار سیاسی دارد؛ پدیدهای که در کنار سایر ویژگیهای نظام اقتدارگرا، سرنوشت و فرهنگ سیاسی ...
بیشتر
انحصار ساختار سیاسی، یکی از بنیانهای نظام سیاسی اقتدارگرا محسوب میشود. به زعم بسیاری از پژوهشگران و دانشپژوهان، ایران دوران معاصر، به ویژه در دوره سلطنت پهلوی اول، نشان از تفوق یک نظام اقتدارگرا با ویژگی اختصاصی و برجسته آن، یعنی انحصار ساختار سیاسی دارد؛ پدیدهای که در کنار سایر ویژگیهای نظام اقتدارگرا، سرنوشت و فرهنگ سیاسی جامعه ایران را متأثر ساخته است. توجه و تأکید بر این مقوله، بنیان اصلی این پژوهش را تشکیل داده و پرسش از چند و چون پیدایش و محوریت یافتن این گونه از انحصار معطوف به اقتدارگرایی سیاسی مسأله اصلی پژوهش را سامان داده است. مسألهای که در چارچوب تحلیل جامعهشناسی سیاسی- تاریخی قابلیت طرح و پیگیری دارد. هدف این پژوهش، توصیف یک واقعیت اجتماعی درونزاد است؛ یعنی بررسی چیستی و چگونگی انحصار ساختار سیاسی در زمینه اجتماعی و تاریخی یک دوره خاص که در نوع خود فردیت دارد و عصر جدیدی از سرکوب و اختناق را رقم زده است. از جمله مهمترین دستاوردهای این پژوهش، شناخت یکی از بنیادیترین ساز و کارهای تکوین اقتدارگرایی سیاسی به عنوان یک الگوی مدرن در ایران معاصر است. اینکه چگونه یک نظام اقتدارگرا، قوای سهگانه حکومت را به انقیاد درآورده و عرصه حکومتی را مصادره میکند و عرصه عمومی را منحل و تشکلهای مدنی همچون احزاب و مطبوعات را سرکوب کرده و چنین نهادهایی را در کنترل و نظارت تامه خویش میگیرد.