معصومه قاراخانی
چکیده
سیاستهای اجتماعی با تأمین رفاه و تحقق عدالت اجتماعی، نقش «ملات اجتماعی» را داشته و یکی از ابزارهای پیوند میان دولت و ملت هستند. سیاست اجتماعی در طیف گستردهای از رژیمهای سیاسی از اقتدارگرا تا دموکراتیک تجربه شده است و تنها محدود به دولتهای رفاه نیست. با توجه به این پیش فرض که توسعه سیاست اجتماعی به عنوان بخشی از وظایف نظام ...
بیشتر
سیاستهای اجتماعی با تأمین رفاه و تحقق عدالت اجتماعی، نقش «ملات اجتماعی» را داشته و یکی از ابزارهای پیوند میان دولت و ملت هستند. سیاست اجتماعی در طیف گستردهای از رژیمهای سیاسی از اقتدارگرا تا دموکراتیک تجربه شده است و تنها محدود به دولتهای رفاه نیست. با توجه به این پیش فرض که توسعه سیاست اجتماعی به عنوان بخشی از وظایف نظام سیاسی برای ایجاد عدالت توزیعی و عدالت رویهای در کنار خصلت پاسخگویی و کارایی، میتواند به عنوان یکی از ابزارهای پیشران دولت – ملتسازی در ایران تلقی شود، پرسش مقاله این است که آیا سیاست اجتماعی در ایران ظرفیت پیشران دولت – ملت سازی را داشته است؟ برای پاسخ به این پرسش با استفاده از روش کیفی و تحلیل تطبیقی دادههای ثانویه بر مسئلهمندی سیاست اجتماعی در ایران هم در گفتمان نظری و هم کاربردی اشاره میشود. این تحلیل نشان میدهد در شرایطی که دولت وظیفه تأمین خدمات اجتماعی و رفاهی برای تحقق شهروندی اجتماعی را دارد، با وجود یک سیاست اجتماعی که «رهاشده»، «روزمره» و دچار «عدمتوازن» است، کارایی نظام سیاسی در وظایف حکمرانیاش مخدوش شده و به طور بالقوه چالشی برای مشروعیت نظام سیاسی خواهد بود. وضعیتی که با کاهش تأمین خدمات اجتماعی، به تعمیق شکاف میان دولت و ملت انجامیده و فرایند دولت – ملتسازی در ایران را با تأخیر و دشواری روبرو کرده است.