جامعه شناسی
الهه آب نیکی؛ احمد غیاثوند
چکیده
پژوهش حاضر به دنبال بررسی تغییرات سبک زندگی شهروندان تهرانی بود. روش تحقیق از نوع پیمایش و جامعه آماری پژوهش، کلیه شهروندان بالای 15 سال شهر تهران در سال 1402 بوده اند که با استفاده از روش نمونهگیری چندمرحلهای، 404 نفر از آنان انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامه محققساخته بوده و از روش اعتبار صوری و ...
بیشتر
پژوهش حاضر به دنبال بررسی تغییرات سبک زندگی شهروندان تهرانی بود. روش تحقیق از نوع پیمایش و جامعه آماری پژوهش، کلیه شهروندان بالای 15 سال شهر تهران در سال 1402 بوده اند که با استفاده از روش نمونهگیری چندمرحلهای، 404 نفر از آنان انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامه محققساخته بوده و از روش اعتبار صوری و منطقی و آزمون آلفای کرونباخ برای سنجش اعتبار و پایایی معرف ها استفاده شد. بر مبنای یافتههای پژوهش، بیشترین تغییرات مربوط به مؤلفههای «دوری از دورهمی» با میانگین تفاوت 418/0 منفی و نیز «هراس پاندمیک» با میانگین تفاوت 413/0 میباشد؛ البته «پزشکی شدن زندگی» با میانگین تفاوت 114/0 و «احساس رهاشدگی» با میانگین 096/0 در عین معناداری، تغییرات کمی را نشان میدهند. در آخر این تغییرات در سه بعد محوری: هراس مفصلبندیشده، مراقبت شبکهای و رشد کنشگری اجتماعی استخراج شده است. بر مبنای بعد هراس مفصلبندیشده، احساس رهاشدگی و هراس پاندمیک تبدیل به بخش بنیادی سبک زندگی شهروندان تهرانی شده است. بر مبنای بعد مراقبتِ شبکهای، پزشکیشدن زندگی، دوری از دورهمی، مجازیشدن زیستِ اجتماعی و خودمراقبتی جسمی، و بر مبنای بعد رشد کنشگری اجتماعی، حساسیتِ زیستمحیطی و مسئولیت اجتماعی تبدیل به بخشهای کلیدی سبک زندگی نوین شهروندان تهرانی شدهاند.
جامعه شناسی
صدیقه پیری؛ احمد غیاثوند؛ محمد بصیرت
چکیده
یکی از این گسستهای مهم سیاسی اجتماعی کشور افغانستان زمانی رخ داد که طالبان برای بار دوم قدرت سیاسی این کشور را در دست گرفتند. در پی این تحول، نظم جامعه برهم خورد و سراسیمگی، آحاد جامعه را فرا گرفت. در میان اقشار جامعه، نیروهای نظامی ازجمله کسانی بودند که شرایط بغرنجی را تجربه کردند؛ چراکه در مقابل کسانی قرارگرفتهاند که سالها ...
بیشتر
یکی از این گسستهای مهم سیاسی اجتماعی کشور افغانستان زمانی رخ داد که طالبان برای بار دوم قدرت سیاسی این کشور را در دست گرفتند. در پی این تحول، نظم جامعه برهم خورد و سراسیمگی، آحاد جامعه را فرا گرفت. در میان اقشار جامعه، نیروهای نظامی ازجمله کسانی بودند که شرایط بغرنجی را تجربه کردند؛ چراکه در مقابل کسانی قرارگرفتهاند که سالها در برابر هم جنگیده بودند و حال چارهای بهجز هجرت نداشتند. مقاله حاضر درصدد مطالعه روایت این قشر از تغییرات پایگاهی و منزلت آنان است، میدان تحقیق شامل 20 فرد نظامی است که پس از سقوط دولت افغانستان به کشور ایران گریختند. پژوهش حاضر به روش تحلیل تماتیک انجام شده است. از مهمترین مفاهیم نظری تحقیق، قشربندی، منزلت، دلهره منزلت، عادتواره و خط سیر اجتماعی است. تمهای فراگیر مقاله به شرح زیرند: کابوسِ انتقامگیری؛ کارِ سخت و ملالتآور؛ ظهور عادتوارههای ناهمخوان؛ در حسرت ارزشهای ازدسترفته؛ بیوطنی و مرگ تدریجی یک نظامی؛ احساس درماندگی و بی معناشدن زندگی و آوارگی و آزردگی اجتماعی. برای نظامیان طیف وسیعی از صدمات و بیماریهای روحی و روانی وجود دارند که برخلاف جنگ کشنده نیستند؛ اما تروماتیک محسوب میشوند. وسعت فروپاشی ناشی از تزلزل ارزشهای مهم و منزلت آنان یکی از این صدمات تروماتیک است.
احمد غیاثوند
چکیده
پژوهش حاضر درصدد توصیف و تبیین ارزشها و نگرشهای زنان پیرامون انواع رفتارهای جنسیتی آنها در شهر تهران میباشد. چارچوب نظری مطالعه، متأثر از نظریه آیزن و همکارانش، جولیان راتر و نیز نظریه رفتار چلبی میباشد. این پژوهش به روش پیمایش انجامگرفته و جمعیت آماری آن را «کلیه دختران و زنان 15 سال به بالای شهر تهران در سال 1399» تشکیل ...
بیشتر
پژوهش حاضر درصدد توصیف و تبیین ارزشها و نگرشهای زنان پیرامون انواع رفتارهای جنسیتی آنها در شهر تهران میباشد. چارچوب نظری مطالعه، متأثر از نظریه آیزن و همکارانش، جولیان راتر و نیز نظریه رفتار چلبی میباشد. این پژوهش به روش پیمایش انجامگرفته و جمعیت آماری آن را «کلیه دختران و زنان 15 سال به بالای شهر تهران در سال 1399» تشکیل میدهد. برای جمعآوری دادهها از ابزار پرسشنامه و شیوه نمونهگیری از نوع «نمونهگیری چندمرحلهای» میباشد؛ حجم نمونه مطابق با فرمول کورکران 1200 نفر برآورد گردید. مطابق چارچوب نظری پژوهش، رفتارهای جنسیتی بهعنوان متغیر وابسته و مفاهیم هویت، معنا، فرصت و هنجارهای جنسیتی بهعنوان متغیرهای مستقل در نظر گرفته شد. با مرور یافتهها پیرامون تمایل به ازدواج، نقش مادری، فرزندآوری، اشتغال، تحصیل کردن مشخص گردید که مهمترین دغدغه زنان متأهل حفظ و پایداری زندگی مشترک؛ و در مقابل ازدواج کردن و تشکیل خانواده کمترین اهمیت را برای دختران مجرد دارد. درمجموع در مطالعه حاضر الگوی فرازیستی در قالب ارزشهای و نگرشهای فمینیستی و عکسالعملهای فردگرایانه پیرامون ابعاد مختلف رفتارهای جنسیتی زنان بر الگوی زیستی در حال غلبه شدن است.
رابعه علی؛ سعیده امینی؛ احمد غیاثوند
چکیده
در این پژوهش کوشیدهایم تا با استفاده از آراء اندیشمندانی چون ویلیام دیویس، سارا احمد و سام بینکلی در باب گسترش درک و تلقی جدیدی از خوشبختی و به روش تحلیل گفتمان فرکلاف، ویژگیهای گفتمان خوشبختی در ایران را بررسی نماییم. ازاینرو، شمارههای مختلف نشریهی موفقیت در سیسال گذشته را در سه سطحِ توصیف، تفسیر و تبیین مورد بررسی ...
بیشتر
در این پژوهش کوشیدهایم تا با استفاده از آراء اندیشمندانی چون ویلیام دیویس، سارا احمد و سام بینکلی در باب گسترش درک و تلقی جدیدی از خوشبختی و به روش تحلیل گفتمان فرکلاف، ویژگیهای گفتمان خوشبختی در ایران را بررسی نماییم. ازاینرو، شمارههای مختلف نشریهی موفقیت در سیسال گذشته را در سه سطحِ توصیف، تفسیر و تبیین مورد بررسی قرار دادیم. در سطح توصیف، دریافتیم که واژگان و مفاهیم پرکاربردی مانند «خوشبختی»، «موفقیت»، «استرس»، «آرامش» و مانند آن در دوستهی مثبت/ منفی بهکار میروند. همچنین از استعارههایی چون «راز»، «گام»، «راه» و مانند آن در این متون که ساختی یکطرفه و موعظهگون دارند، استفاده میشود. در سطح تفسیر، به این نتیجه رسیدیم که انسان در این گفتمان به ذهن و انرژی، فروکاسته شده و نسبت میان او و جهان از خلال ترکیب منحصربهفردی از گفتمانهای علمی مانند روانشناسی و فیزیک همراه با رویکردی شبه دینی – عرفانی توضیح داده میشود. در سطح تبیین نیز، گسترش اقتصاد مبتنی بر بازار و رشد طبقهی متوسط از یک سو و عالم-گیرشدنِ مدرنیته و به تبع آن پیداییِ «خود» در معنای مدرن آن و «نظامهای تخصصی» را بهعنوان علل اصلی رواج این گفتمان در ایران یافتیم.
احمد غیاثوند؛ زینب حاجیلو
چکیده
در سه تا چهار دهه اخیر، دختران در فضای اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران، فرصتهای انتخاب و محدودیتهای متفاوتی را برای شروع زندگی تجربه نمودهاند. هدف این مطالعه فهم تجربه تجرد زیستی دختران، زمینهها و چالشهایی آنهاست تا بتوان از طریق روش نظریه مبنایی دراینباره نظریهپردازی کرد. مشارکتکنندگان این پژوهش دختران 30 سال و بالاتر ...
بیشتر
در سه تا چهار دهه اخیر، دختران در فضای اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران، فرصتهای انتخاب و محدودیتهای متفاوتی را برای شروع زندگی تجربه نمودهاند. هدف این مطالعه فهم تجربه تجرد زیستی دختران، زمینهها و چالشهایی آنهاست تا بتوان از طریق روش نظریه مبنایی دراینباره نظریهپردازی کرد. مشارکتکنندگان این پژوهش دختران 30 سال و بالاتر شهر تهران در سال 1397 بوده که بر اساس منطق نمونهگیری هدفمند و نظری با 22 نفر مصاحبه فردی و با دو دسته از افراد مصاحبه متمرکز بهعملآمده است. طبق فرایندهای کدگذاری، مقوله اصلی «پانتومیم دختران در ایستار ازدواج» بهعنوان پدیده مرکزی استخراج گردید و نیز فرایند تصمیمگیری دختران در معرض فرصتهای ازدواج، در چهار صحنه، ایستار بازگو نکردن ازدواج، ایستار بازی ندادن، بازی نکردن دختران برای ازدواج، ایستار بازماندن از ازدواج سنخ بندی شدهاند. در فرایند و فهم چنین تجربهای شرایط علی، زمینهای و ساختاری مختلفی دخیل بود که به نوبه خود به راهبردهایی با مضمون «تجربه جدایی و انفکاک» توسط دختران بدان دامن میزند. چنین پدیدهای، چالشهایی را در قالب تداوم نفس اجتماعی با پیگیری پیشرفت حرفهای، ستایش پرهیزگاری، رها کردن کاکتوس زندگی، وحشت سالمندی به همراه دارد.
احمد غیاثوند
چکیده
دین در جامعه ایرانی با توجه به شرایط تاریخی، اجتماعی و سیاسی آن، از جایگاه بالایی برخوردار است. پژوهش در حوزه ارزشها و رفتار دینی مردم، در جهت درک تحولات و از سویی پیشبینی تغییرات آن، متضمن انجام مطالعات مستمر در طی سالهای مختلف میباشد. مطالعه حاضر به روش تحلیل ثانویه انجام پذیرفته و سعی دارد یافتههای حاصل از پیمایشهای ملی ...
بیشتر
دین در جامعه ایرانی با توجه به شرایط تاریخی، اجتماعی و سیاسی آن، از جایگاه بالایی برخوردار است. پژوهش در حوزه ارزشها و رفتار دینی مردم، در جهت درک تحولات و از سویی پیشبینی تغییرات آن، متضمن انجام مطالعات مستمر در طی سالهای مختلف میباشد. مطالعه حاضر به روش تحلیل ثانویه انجام پذیرفته و سعی دارد یافتههای حاصل از پیمایشهای ملی مختلف طی سالهای 1353 تا 1390 را مورد تحلیل قرار دهد. بنابراین با عنایت به دادههای پژوهشهای قبلی موجود، دو بعد رفتار و باور دینی در چهار سطح فردی، جمعی، سیاسی و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است. در این مطالعه برای تحلیل رفتار و باور مردم ایران از دو رویکرد سکولار شدن جامعه با تکیهبر نظرات «پیتر برگر» و نیز تعبیر کارکردی و عملکردی دین از نظریه «لوهمان» استفاده شده است. در مجموع یافتههای حاصل نشان میدهد که چندان تفاوتی مبنی بر افزایش یا کاهش چشمگیر در رفتارها و احساسات دینی ـ فردی مردم ایران مشاهده نمیگردد. به عبارتی، جامعه دچار نوعی «تثبیت کارکردی» شده و از این حیث افراد جامعه همانقدر مذهبیاند که در گذشته بودهاند. بنابراین تلقی سکولارشدن جامعه، قضاوتی ناصحیح است. البته تفاوت در میزان دینداری جوانان با بزرگسالان و مسنترها را میتوان ناشی از اقتضائات سنی آنها دانست. در سطح باورها و رفتارهای جمعی، عیلرغم عدم وجود دادههایی مبنی بر مقایسه آن با دهههای گذشته، ولی در مقایسه با آنچه در اوایل انقلاب و دوران بعد از آن ملاحظه میگردد، نوعی «تغییر کارکردی در حوزه رفتارها و باورهای دینی ـ جمعی» را میتوان استنباط نمود. در واقع کاهش در رفتارهای دینی جمعی آنهم از نوع رسمی بیشتر بازتاب تغییرات دوران و کارکردهای خاص خود، بهویژه در زمان انقلاب و دوران جنگ است که نوعی نمونه آرمانی «دین دوران» را بر اذهان و آرمانهای مذهبی به یاد میآورد. در نهایت مقایسه رفتارها و باورهای دینی سیاسی و اجتماعی نوعی «قطبی شدن عملکرد دین» را در دو حوزه سیاسی و اجتماعی نشان میدهد. به عبارتی نوعی «سیاستزدایی از دین» یا «سیاسی شدن دین» و نیز «اخلاق زدایی دینی» یا «اخلاقی کردن دینی» را شاهدیم. ازاینرو، تعبیر سکولارشدن در این دو حوزه برداشتی دوگانه است.