محمود جمعه پور
چکیده
چکیده این مقاله به دنبال آن است تا با یک نگاه دقیق تر و بر اساس روشهای علمی سطح توسعه و عدم تعادل در استان تهران را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. این تحقیق از نوع کاربردی و روش آن توصیفی تحلیلی است. اتکاء این تحقیق در گردآوری اطلاعات بر روش اسنادی است، پس از گردآوری آمار، اطلاعات و اسناد موجود در ارتباط با موضوع، ابتدا گروهی از متغیرها ...
بیشتر
چکیده این مقاله به دنبال آن است تا با یک نگاه دقیق تر و بر اساس روشهای علمی سطح توسعه و عدم تعادل در استان تهران را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. این تحقیق از نوع کاربردی و روش آن توصیفی تحلیلی است. اتکاء این تحقیق در گردآوری اطلاعات بر روش اسنادی است، پس از گردآوری آمار، اطلاعات و اسناد موجود در ارتباط با موضوع، ابتدا گروهی از متغیرها انتخاب شدهاند که بتوانند توصیف گر شرایط موجود اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، رفاهی، تولیدی و زیر بنایی نواحی یا شهرستانها و منعکس کننده سطح توسعه منطقه یا استان باشند. در انتخاب متغییرها در دسترس بودن اطلاعات و وزن و اعتبار متغییرها در تبیین موضوع ملاک عمل قرار گرفته است. سپس با استفاده از مدلهای آماری برای تحلیل وضعیت نواحی از نظر سطح توسعه و تعادل شاخص سازی شده است. شاخصها و ضرایب بدست آمده به کمک روشهای آمار استنباطی، از جمله تکنیک تاکسونومی عددی، روش ضریب همبستگی و ضریب اختلاف ویلیامسون مورد تحلیل قرار گرفته و نتایج حاصل از شاخص سازی و استنباط آماری با استفاده ازGIS به نقشه تبدیل و مورد تحلیل فضایی قرار گرفته است. نتایج حاصل از تحلیل آماری و فضایی نشان دهنده گروههای گوناگونی از نواحی با سطوح متفاوت توسعه و نابرابری فزاینده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که توسعه در سطح استان نه تنها نامتعادل است، بلکه روند عدم تعادل در جهت نابرابری بیشتر عمل میکند و تنها توجه به شهرهای میانی و کوچک میتواند این روند را متوقف سازد و به بهبود برابری و تعادل توسعه در سطح مناطق کمک نماید، که دستیابی به این مهم نیز نیازمند برنامهریزی منطقهای و عمل در چارچوب آن است.
محمود جمعه پور؛ محمدرضا میرلطفی
چکیده
چکیده توجه مجدد به نظامهای سنتی بهرهبرداری و مدیریت گروهی، دانش بومی و تجربه مردم محلی در این پژوهش از دیدگاه پارادایمهای جدید توسعه و معیشت پایدار روستایی است. پژوهش در دانش بومی و نظامهای تولید سنتی، سبب شده است تا این اندیشه کلیشهای که دهقانان، مدیرانی ضعیفاند تبدیل بهاندیشهای شود که برای مردم محلی احترام بیشتری ...
بیشتر
چکیده توجه مجدد به نظامهای سنتی بهرهبرداری و مدیریت گروهی، دانش بومی و تجربه مردم محلی در این پژوهش از دیدگاه پارادایمهای جدید توسعه و معیشت پایدار روستایی است. پژوهش در دانش بومی و نظامهای تولید سنتی، سبب شده است تا این اندیشه کلیشهای که دهقانان، مدیرانی ضعیفاند تبدیل بهاندیشهای شود که برای مردم محلی احترام بیشتری قائل است. مردمی که ایدهها و اعمالشان در قبال محیط، پایدار و دارای سازگاری بومی تلقی میشود. (Fujisaka, 1986) یک معیشت هنگامی پایدار است که بتواند با فشارها و شوکها سازگار شده و خود را تقویت یا حفظ کند. (Chambers & Conway 1992:6) نگاه به نظام جمعی مدیریت منابع آب و لایروبی جویهای آبیاری در سیستان از این دیدگاه، ارزش آن در ایجاد معیشت پایدار در پهنه سرزمین را نشان میدهد. در توجه به عرصههای روستایی در منطقه سیستان، به روشنی در مییابیم که، با وجود تغییرات اقلیمی و خشک تر شدن سرزمین، مهمترین عامل شکلگیری وضعیت کنونی (بیابانی شدن سیستان) را باید در نابودی نظامهای سنتی تولید مبتنی بر دانش و تجربه بومی و سازگار با شرایط سرزمین محلی دانست. در حال حاضر یکی از چالشهای مهم اقتصاد روستایی سیستان، نابودی سالانه بخش وسیعی از زمینهای کشاورزی در اثر بی آبی و تراکم رسوبات آبی و بادی و خارج شدن تدریجی کشاورزی از عرصه معیشت، در اثر عدم توانایی تامین و هدایت صحیح آب توسط مدیریتهای جدید روستایی است. استفاده نادرست از تکنولوژیهای نو و عدم استفاده از دانش بومی و تجارب جامعه محلی، سبب بحرانی تر شدن وضعیت و در نتیجه باعث بیکاری، کمبود درآمد، فقر و مهاجرت روستاییان گردیده است. سیستم مدیریت سنتی با ساختار هرمیخود به همراه کشاورزان منطقه در طول سال با عنوان حشر، به صورت منظم و دسته جمعی (هزاران نفر) در طول سه ماه اقدام به لایروبی رسوبات رودخانهها، کانالها و انهار جهت انتقال آب و کشت نزدیک صد هزار هکتار از اراضی زراعی منطقه را مینمود. در حالی که اکنون عدم استفاده از دانش بومی و تجارب مدیران سنتی منطقه، را میتوان به عنوان یکی از عوامل اصلی عدم پایداری معیشت مبتنی بر کشاورزی منطقه قلمداد کرد. هدف اصلی این پژوهش معرفی حشر به عنوان یک نظام و تکنیک گروهی سنتی و شناخت نقش دانش بومی و تجارب کارکردی مدیریت مشارکتی سنتی در پایداری معیشت، مبتنی بر کشاورزی در سیستان است. این پژوهش از نوع پژوهشهای توصیفی تحلیلی است که با اتکاء به روش بررسی اسنادی انجام شده است و در بخشی از کار برای گردآوری دادههای مورد نیاز، از بازدیدهای میدانی و مصاحبههای هدفمند با آگاهان و ریش سفیدان محلی استفاده شده است که نام آنها در پایان مقاله بیان شده است. بهره جستن از دانش بومی و تجارب مدیریت سنتی منابع تولید روستایی، در کنار بکارگیری دانش روز و تکنولوژی نوین در چارچوب دیدگاه مشارکتی، میتواند حیات اجتماعی و اقتصادی منطقه، بویژه فضای روستایی را بازسازی و متحول سازد.