نیما شجاعی باغینی
چکیده
بحران آب در ایران آنقدر شدید است که میتوان حیات اجتماعی ایرانیان را مُسَخّر طبیعتِ زخمخوردهی کنونی لحاظ کرد. در این میان، بهنظر میرسد دولت بهمعنی دقیق کلمه نقش مهمی برای معکوس کردنِ این شرایط دارد. ولی، آیا دولت کنونی ایران چه در نظر و چه در عمل از این قابلیت برخوردار است؟ برای پاسخ به این پرسش در این مقاله نشان خواهم داد که ...
بیشتر
بحران آب در ایران آنقدر شدید است که میتوان حیات اجتماعی ایرانیان را مُسَخّر طبیعتِ زخمخوردهی کنونی لحاظ کرد. در این میان، بهنظر میرسد دولت بهمعنی دقیق کلمه نقش مهمی برای معکوس کردنِ این شرایط دارد. ولی، آیا دولت کنونی ایران چه در نظر و چه در عمل از این قابلیت برخوردار است؟ برای پاسخ به این پرسش در این مقاله نشان خواهم داد که اول، حل بحران آب در ایران نیازمند استراتژیای اجتماعی، و نه صرفاً اقتصادی است. دوم، بهصورت تاریخی پارادایم سوداگریـاستعماری از یک سو بر سیاستهای دولت و از سوی دیگر بر حیات اجتماعی ایرانیان احاطه پیدا کرده است که بهطور مشخص منجر به غلبهی مکانیسمهای «نظام بازار» در ساختار سیاسی، و پیامدهایش در ساختارهای اقتصادی و فرهنگی شده است، که این وضعیت نتیجهاش تشدید بحران آب در سالهای کنونی در ایران بوده است. سوم، اگر دولت بهمعنی دقیق کلمه یک «دولت زیستبومگرا» باشد چه در نظر و چه در عمل قادر خواهد بود موتور محرکهای برای «دگرگونی» در نهادهای تشدیدکنندهی بحران آب در ایران باشد. در این مقاله با مطالعهی تاریخی و اسنادی، جهت بررسی وضعیت موجود، تلاش میکنم نشان دهم عوامل اصلی تشدید بحران آب در ایران چه بودهاند و برای برونرفت از وضع کنونی چه بدیلی را میتوان ترسیم کرد. نتیجهی پژوهش این است که در ایران از نظر تاریخی، هراس از دولت استبدادی منجر به سیطرهی پارادایم سوداگریـاستعماری شده است؛ و پیامد آن مقبولیت و رویآوری به مکانیسمهای نظام بازار (خصوصیسازی و رقابت) در عرصهی سیاسی و به تبع آن در عرصههای اقتصادی و فرهنگی بوده است. اینها تشدیدکنندهی بحران آب بودهاند و راهحل هم »دگرگونی« آن پارادایم، از طریق بسط نهادهای ذیل »دولت زیستبومگرا» است.
محمدسعید ذکائی؛ نیما شجاعی باغینی
چکیده
چکیده از جمله تحولاتی که در دهسال گذشته در روندی تدریجی فرهنگ دانشگاهی در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی را تحت تأثیر خود قرار داده است، استقبال فارغ التحصیلان رشتههای غیر مرتبط به تحصیل در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی است. این اقبال، تواماً بیانگر تغییر در عاملیت و میدان اجتماعی جوانان دانشجوست. پژوهش حاضر با به کارگیری روششناسی ...
بیشتر
چکیده از جمله تحولاتی که در دهسال گذشته در روندی تدریجی فرهنگ دانشگاهی در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی را تحت تأثیر خود قرار داده است، استقبال فارغ التحصیلان رشتههای غیر مرتبط به تحصیل در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی است. این اقبال، تواماً بیانگر تغییر در عاملیت و میدان اجتماعی جوانان دانشجوست. پژوهش حاضر با به کارگیری روششناسی کمی و کیفی و انتخاب نمونههایی از دانشجویان مقاطع ارشد و دکترای علوم انسانی و اجتماعی دانشگاههای دولتی تهران، به دنبال شناسایی انگیزهها، انتظارات و ارزیابی دانشجویان از رفتار تغییر رشتهای خود است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که تغییر رشته برای غالب این دانشجویان را باید کنشی عقلانی در نظر گرفت که انگیزش اصلی از انتخاب آن، پاسخگویی به نیازها و ارزشهای هویتی تغییر یافته در فرهنگ جدید دانشگاهی ایران است. تغییر رشته با منطق عقلانی و هدفمند، عقلانی و ارزشی و انگیزههای تجربه اندوزی، سنخهای غالب دانشجویان تغییر رشتهای را تشکیل میدهند. شوک و فاصله گذاریهای حاصل از این تجربه علاوه بر تغییر در فرهنگ دانشگاهی و رشتهای علوم انسانی و اجتماعی، فرصتها و محدودیتهایی را تواماً برای آنها ایجاد میکند.