علی خورسندنژاد؛ حسن چاوشیان؛ آرش حیدری؛ حمید عباداللهی چنذانق
چکیده
«کودکی» پدیدهای مدرن است که کمتر مورد کاوش تاریخی-جامعهشناختی قرار گرفتهاست. در دیدگاه غالب، کودک درون دستگاهی روانشناختی تعریف میشود و موجودی معصوم، آسیبپذیر و نیازمند حمایت است. این شکل برساخت کودک به شیوهای درونماندگار، تجربههای متفاوت دیگری از کودکی را خلق و طرد میکند؛ اما کودکی موجودیتی یکپارچه نیست و نباید ...
بیشتر
«کودکی» پدیدهای مدرن است که کمتر مورد کاوش تاریخی-جامعهشناختی قرار گرفتهاست. در دیدگاه غالب، کودک درون دستگاهی روانشناختی تعریف میشود و موجودی معصوم، آسیبپذیر و نیازمند حمایت است. این شکل برساخت کودک به شیوهای درونماندگار، تجربههای متفاوت دیگری از کودکی را خلق و طرد میکند؛ اما کودکی موجودیتی یکپارچه نیست و نباید از دریچه معیارهای برساختهی آن به تمامی تجربههای متکثر اجتماعیاش معنا بخشید. در این مقاله تلاش کردیم با رویکردی تاریخی، یکی از این کودکیهای مطرود را برجسته کنیم و از خلال آن به بررسی زمینههای پیدایش دارالتادیب بهعنوان نخستین فضای اختصاصی حبس کیفری کودکان بپردازیم. بدین منظور از ملاحظات نظری و مفروضات روششناختی تبارشناسی و دیرینهشناسی فوکویی بهره برده و تلاش کردیم با بررسی اسناد تاریخی، روایت بدیعی از تجربهی کودکی در ایران برسازیم. نتایج نشان میدهد ادراک کودکی در عصر پهلوی اول بر مبنای «کودک نیازمند تربیت» بود و کودکان مجرم در این دوران با شکلی از آسیبشناسی تربیتی بازنمایی میشدند. سوژهای که در این گفتمان مورد تأدیب قرار میگرفت «طفل بدذات» بود که با تغییرات تاریخی پیشآمده، بدل به «طفل بزهکار» شد. ایدئولوژی حمایت در همدستی با گفتمان روانشناسیْ کودک را همچون موجودی آسیبپذیر تولید میکردند و دارالتادیب در نتیجهی چنین فرآیندی تجلی فضایی یافت.