محمدحسین شریفی ساعی؛ تقی آزاد ارمکی
چکیده
پژوهش حاضر به دنبال آن است که با تابیدن نوری به زوایای تاریخ جنسیت در جامعه ایرانی، به تصویر دقیقتری از «وضعیت زنان و خانواده در دوران قاجار» دست یابد. مطالعه حاضر بر اساس تحلیل مضامین موجود در منابع و اسناد تاریخی انجامگرفته است. در این راستا، مجموعهای از سفرنامه ها، خاطرات، نشریات و اسناد تاریخی، مورد ارزیابی و تحلیل ...
بیشتر
پژوهش حاضر به دنبال آن است که با تابیدن نوری به زوایای تاریخ جنسیت در جامعه ایرانی، به تصویر دقیقتری از «وضعیت زنان و خانواده در دوران قاجار» دست یابد. مطالعه حاضر بر اساس تحلیل مضامین موجود در منابع و اسناد تاریخی انجامگرفته است. در این راستا، مجموعهای از سفرنامه ها، خاطرات، نشریات و اسناد تاریخی، مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفتند. یافته های این پژوهش نشان داد که زنان در عصر قاجار، از کمترین حقوق اجتماعی برخوردار بودند. آنها نه اختیاری برای ازدواج داشتند و نه توانی برای طلاق؛ نه آمدنشان به خانه شوهر با اراده خویشتن بود و نه رفتنشان به تصمیم خویش. همه زنان را در خیابان به یکشکل کرده بودند؛ همگی چادربهسر و روبنده بهصورت داشتند. نه انتخاب پوشش در بیرون خانه به اختیار آنها بود و نه کار و کوشش در درون خانه امانشان میداد. بردن نامشان ممنوع بود و «ضعیفه» خطابشان میکردند. نه نامی از آنها برده میشد و نه مقامی به آنها سپرده میشد. بیشتر، کالای جنسی بودند در دست مردان و بستری برای تولید فرزندان. گویی شهروندانی درجه دوم بودند در تاریخ ایران. در کودکی ازدواج میکردند و در جوانی پیر میشدند. هنوز کودکی نکرده، مادر میشدند و هنوز جوانی را ندیده، فرتوت میشدند. عمرشان کوتاه بود و بختشان سیاه. بهواقع دوره قاجار بر وفق زنان نبود؛ عصر، عصر پدرسالاری بود و سلطه مردانه، همه عرصه های زندگی آنان را درنوردیده بود.
حمید عبدالهی؛ حانیه مددی؛ سجاد مرادی
چکیده
حمید عباداللهی چنذانق* حانیه مددی** سجاد مرادی*** تاریخ ...
بیشتر
حمید عباداللهی چنذانق* حانیه مددی** سجاد مرادی*** تاریخ دریافت: 11/7/91 تاریخ پذیرش: 20/10/92 چکیدهدر جامعه امروز ایران، مسئله هویت از اهمیت و پیچیدگی خاصی برخوردار بوده و مناقشات متعددی پیرامون آن صورت گرفته است. اما این مناقشات در خصوص هویت زنان وجوه بارزتری دارند؛ چرا که از یک طرف تغییرات ساختاری و فرهنگی رخ داده مانند افزایش فرصتهای تحصیلی و شغلی موجب بروز اشکال جدید هویتیابی برای زنان شده است و از طرف دیگر، وجود کلیشههای جنسیتی، زنان را در این زمینه با چالشهای بسیاری مواجه میسازد. هویتیابی فرآیند پیچیدهای است و از عوامل متعددی تاثیر میپذیرد که ساختار خانواده یکی از مهم ترینِ آنهاست. بنابراین، در این تحقیق به بررسی تاثیر ساختار قدرت در خانواده بر هویت بازاندیشانه زنان پرداختهایم. در بخش نظری از دیدگاههای گیدنز در باب هویت و بازاندیشی و نیز منتقدان فمینیست و بوردیوگرای وی و همچنین از مباحث کاستلز در خصوص پدرسالاری استفاده شده است. تحقیق به روش پیمایش و با ابزار پرسشنامه در میان دختران دانشجوی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی صورت گرفته است که تعداد کل آنها در زمان تحقیق 1600 نفر بوده است. نمونهگیری به شیوه سهمیهای متناسب صورت گرفته و حجم نمونه 340 نفر بوده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که پاسخگویان در برابر کلیشههای جنسیتی مقاومت زیادی نشان داده و مدیریت بدن نیز اهمیت بالایی برای آنها دارد. بیشترین نسبت الگوی تصمیمگیری و نیز الگوی تقسیم کار در میان خانوادههای پاسخگویان از نوع پدرسالارانه بوده است. بعلاوه، نتایج تحقیق گویای وجود رابطهای معنی دار میان ساختار قدرت در خانواده و میزان هویت بازاندیشانه زنان است؛ به نحوی که میزان هویت بازاندیشانه زنانی که الگوی تصمیمگیری در خانواده آنها از نوع پدرسالارانه است بیشتر از سایر زنان میباشد. در بعد الگوی تقسیم کار خانوادگی نیز بیشترین میزان هویت بازاندیشانه متعلق به زنانی است که الگوی مشارکتی تقسیم کار در خانواده آنها وجود دارد.واژههای کلیدی: هویت، بازاندیشی، هویت بازاندیشانه، کلیشههای جنسیتی، ساختار قدرت در خانواده، پدرسالاری.