جامعه شناسی
فرشاد جمالی تنها؛ اسماعیل عالی زاد؛ محمدحسین پناهی
چکیده
نظامهای سیاسی همواره خواستههایی را در قالب اسناد تحولی ودستورالعمل اصلاحی جهت تغییر و تبدیل بازدهیهای آموزشی به بازدهیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مطالبه میکنند. در این پژوهش بررسی الزامات نهادی - سیاسی در سه بعد: 1- شکلگیری، قانونگذاری و برنامه ریزی؛ 2- اجرا و 3- ارزیابی برنامههای مدون شده را در نظام های آموزشی منتخب مسئله ...
بیشتر
نظامهای سیاسی همواره خواستههایی را در قالب اسناد تحولی ودستورالعمل اصلاحی جهت تغییر و تبدیل بازدهیهای آموزشی به بازدهیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مطالبه میکنند. در این پژوهش بررسی الزامات نهادی - سیاسی در سه بعد: 1- شکلگیری، قانونگذاری و برنامه ریزی؛ 2- اجرا و 3- ارزیابی برنامههای مدون شده را در نظام های آموزشی منتخب مسئله مند نمودیم. روش پژوهش، کیفی، از نوع اسنادی و تطبیقی است. برای تحلیل داده ها از شیوه تحلیل تماتیک و الگوی تطبیقی جرج بردی استفاده شده است. نتایج نشان میدهد؛ ساحت آموزش و پرورش و مساله توسعه در آن دارای روابط پیچیدهای با نظام سیاسی دارد. شناخت نوع منافع بازیگران موثر درون و بیرون نظام آموزشی و شیوه کنشگری آنها در فهم و چگونگی توزیع کنترل در جامعه و مقایسه مسیر توسعهگرایی نهاد آموزش اهمیت دارند. سطح تحقق الزامات نهادی – سیاسی دولت در جامعۀ کره جنوبی بیشتر از سایرین است؛ چین توانسته است با اعمال برخی پویایی های نهادی به توفیقاتی در این زمینه دست یابد؛ تسهیلگری عناصر فرهنگی اسلامی در ترکیه موجب همگرایی بازیگران سیاسی و جلب مشارکت در این زمینه گشته است. پیامد سخت کیشی عناصر مذکور در مصر و چین چالشهایی برای نظام آموزشی آنهابوجود آورد.
وحید شالچی؛ علی جنادله؛ اسماعیل عالی زاد؛ مسعود زالی زاده کوتیانی
چکیده
بر مبنای نظریات هویت قومی احساس تعلق به قومیت با توجه به سیاستهای قومی، شرایط اقتصادی، باز یا بسته بودن نظام اجتماعی و ... پدیدهای متغیر است که ممکن است در دورهای نقش و اهمیت خود را ازدستداده و در برههای دیگر به هویت مسلط تبدیل شود. بر همین اساس مقاله پیشرو در پی بررسی تحولات هویت قومی در شهر اهواز از دورة پهلوی دوم تا دوران ...
بیشتر
بر مبنای نظریات هویت قومی احساس تعلق به قومیت با توجه به سیاستهای قومی، شرایط اقتصادی، باز یا بسته بودن نظام اجتماعی و ... پدیدهای متغیر است که ممکن است در دورهای نقش و اهمیت خود را ازدستداده و در برههای دیگر به هویت مسلط تبدیل شود. بر همین اساس مقاله پیشرو در پی بررسی تحولات هویت قومی در شهر اهواز از دورة پهلوی دوم تا دوران جمهوری اسلامی میباشد. دادههای پژوهش بر مبنای تکنیک تاریخچه زندگی و از طریق مصاحبه کیفی نیمهساختار یافته جهت شناسایی و درک ذهنیت افرادی که تجربه زیسته آنها در شهر اهواز شکلگرفته، به دست آمدهاند. برای تجزیهوتحلیل مصاحبهها از روش تحلیل مضمون استفادهشده که از این طریق ده مضمون اولیه و سه مضمون محوری شناسایی شده است. مضامین محوری در دورة پهلوی دوم «هویت قومی در مسیر ادغام» در دورة انقلاب تا پایان جنگ «هویت قومی در مسیر همبستگی اجتماعی» و دوران بعد از جنگ «هویت قومی در مسیر تمایزیابی» میباشد. نتایج پژوهش نشان میدهد که در قیاس با دورههای گذشته دو قوم بختیاری و عرب در شهر اهواز تمایل بیشتری به هویتیابی بر پایه قومیت دارند و هویت قومی به یک هویت پررنگ و اثرگذار در جامعه شهری اهواز تبدیل شده است.
فرشاد مومنی؛ اسماعیل عالی زاد؛ وحید میره بیگی
چکیده
سالهاست که پژوهشگران، مشکلات توسعهای کشورهای برخوردار از منابع طبیعی همچون نفت را به همین برخورداریِ آنها نسبت میدهند. پژوهشهای پرشمار این حوزه، بیشتر بر نظریه دولترانتیر و بلایمنابع متکی بودهاند. امروزه با پیشرفت پژوهشهای تجربی و انتقادات نظری، در کاستیهای نظریاتِ کلاسیکِ این حوزه، کمتر تردیدی وجود دارد و پژوهشهای ...
بیشتر
سالهاست که پژوهشگران، مشکلات توسعهای کشورهای برخوردار از منابع طبیعی همچون نفت را به همین برخورداریِ آنها نسبت میدهند. پژوهشهای پرشمار این حوزه، بیشتر بر نظریه دولترانتیر و بلایمنابع متکی بودهاند. امروزه با پیشرفت پژوهشهای تجربی و انتقادات نظری، در کاستیهای نظریاتِ کلاسیکِ این حوزه، کمتر تردیدی وجود دارد و پژوهشهای متأخر نیز تلاشهایی برای تعدیل افراطوتفریطهای نظریات کلاسیک رانتیریسم بودهاند که معمولاً دامنهای محدود از پیامدهای مطرحشده برای رانتیریسم را بررسی کرده و به شکل یک نظریهی مفصل و منسجم در نیامدهاند، یا یک ایدهآل تایپ مناسب از دولترانتیر برای بررسیهای تاریخی ارائه نکردهاند. متن حاضر کوشیده است تا ضمن مرور رویکرد رانتیریسم و مرور برخی از مهمترین پژوهشهای انجامشده که اصلاحاتی در نظریات کلاسیک رانتیریسم انجام دادهاند و دریچههایی برای بازنگری گشودهاند، به معرفی رویکرد نهادگرایانهی داگلاس نورث به عنوان یک چارچوب مفهومی مکمل بپردازد. بدینمنظور، نقاط قوت و کاستی هر دو رویکردِ نورث و رانتیریسم تحلیل و در راستای تلفیق آنها تلاش شده است. نهایتاً چارچوب مفهومیِ جایگزینی به نام «نظم دسترسی محدود رانتیر» معرفی شده است که اگرچه در هردو رویکرد ریشه دارد اما با افزودن چند نکته تا حدودی از این دو فراتر میرود و بینشهای تازهای برای مطالعهی دولتهای رانتیر به دست میدهد.
اسماعیل عالی زاد؛ بهزاد همتی
چکیده
انحصار ساختار سیاسی، یکی از بنیانهای نظام سیاسی اقتدارگرا محسوب میشود. به زعم بسیاری از پژوهشگران و دانشپژوهان، ایران دوران معاصر، به ویژه در دوره سلطنت پهلوی اول، نشان از تفوق یک نظام اقتدارگرا با ویژگی اختصاصی و برجسته آن، یعنی انحصار ساختار سیاسی دارد؛ پدیدهای که در کنار سایر ویژگیهای نظام اقتدارگرا، سرنوشت و فرهنگ سیاسی ...
بیشتر
انحصار ساختار سیاسی، یکی از بنیانهای نظام سیاسی اقتدارگرا محسوب میشود. به زعم بسیاری از پژوهشگران و دانشپژوهان، ایران دوران معاصر، به ویژه در دوره سلطنت پهلوی اول، نشان از تفوق یک نظام اقتدارگرا با ویژگی اختصاصی و برجسته آن، یعنی انحصار ساختار سیاسی دارد؛ پدیدهای که در کنار سایر ویژگیهای نظام اقتدارگرا، سرنوشت و فرهنگ سیاسی جامعه ایران را متأثر ساخته است. توجه و تأکید بر این مقوله، بنیان اصلی این پژوهش را تشکیل داده و پرسش از چند و چون پیدایش و محوریت یافتن این گونه از انحصار معطوف به اقتدارگرایی سیاسی مسأله اصلی پژوهش را سامان داده است. مسألهای که در چارچوب تحلیل جامعهشناسی سیاسی- تاریخی قابلیت طرح و پیگیری دارد. هدف این پژوهش، توصیف یک واقعیت اجتماعی درونزاد است؛ یعنی بررسی چیستی و چگونگی انحصار ساختار سیاسی در زمینه اجتماعی و تاریخی یک دوره خاص که در نوع خود فردیت دارد و عصر جدیدی از سرکوب و اختناق را رقم زده است. از جمله مهمترین دستاوردهای این پژوهش، شناخت یکی از بنیادیترین ساز و کارهای تکوین اقتدارگرایی سیاسی به عنوان یک الگوی مدرن در ایران معاصر است. اینکه چگونه یک نظام اقتدارگرا، قوای سهگانه حکومت را به انقیاد درآورده و عرصه حکومتی را مصادره میکند و عرصه عمومی را منحل و تشکلهای مدنی همچون احزاب و مطبوعات را سرکوب کرده و چنین نهادهایی را در کنترل و نظارت تامه خویش میگیرد.
اسماعیل عالی زاد
دوره 22، شماره 70 ، آذر 1394، ، صفحه 123-166
چکیده
چکیدهتوسعه اجتماعی یکی از ارکان توسعه به معنای عام بوده و دربردارنده وجوه گوناگونی است که کارکرد هر یک از آنان پاسخ به نیازهای جامعه و اعضای آن در جهت دستیابی به کرامت انسانی و کیفیت بهتر زندگی است. این پژوهش به دنبال شناسایی توسعه اجتماعی و بنیانهای نظری آن در قوانین برنامه توسعه کشور و نحوه بازتاب و پرداخت بدان است. منطق آن قیاسی ...
بیشتر
چکیدهتوسعه اجتماعی یکی از ارکان توسعه به معنای عام بوده و دربردارنده وجوه گوناگونی است که کارکرد هر یک از آنان پاسخ به نیازهای جامعه و اعضای آن در جهت دستیابی به کرامت انسانی و کیفیت بهتر زندگی است. این پژوهش به دنبال شناسایی توسعه اجتماعی و بنیانهای نظری آن در قوانین برنامه توسعه کشور و نحوه بازتاب و پرداخت بدان است. منطق آن قیاسی است و برای توصیف و مقایسه بعد اجتماعی برنامههای توسعه طراحیشده است. روش آن تحلیل محتوا است که در آن بر جنبههای محتوای آشکار و پنهان مرتبط با توسعه اجتماعی در برنامههای پنجساله توسعه تأکید میشود. جمعیت موردبررسی این پژوهش، مجموعه اسناد مصوب برنامههای اول تا پنجم توسعه کشور است که تمام شماری شدهاند. یافتههای این پژوهش دلالت بر این دارند که تاکنون در تدوین برنامههای توسعه، رویکرد رفاه اجتماعی بر سایر رویکردهای نظری غلبه داشته و کمتر به رویکرد قابلیت انسانی با محوریت حقوقمداری و مشارکت محوری توجه شده است. دیگر آنکه در تدوین برنامههای پنجگانه از الگوی برنامهریزی توسعه از بالا استفاده شده است