تمام اشکال دینداری در بطن «جماعت دینی» نشوونمو مییابند و «جماعت دینی» همواره برخوردار از سطحی از سازمانیافتگی است. در «جامعهشناسی دین» بررسی سازوکارهای اجتماعی مرتبط با جماعت دینی ذیل مفهوم «سازمان دینی» تعریف میشود. از دیرباز یکی از دغدغههای جامعهشناسی دین بررسی و شناخت اشکالِ متنوعِ شیوههای سازمانیافتگیِ جماعتهای دینی است. این مقاله میکوشد با بررسی تحلیلـتوصیفیِ رویکردهای مختلف و تحولات نظری در این حوزه، «معیارهای اصلی» سنخشناسیها را استخراج سازد. استخراج «معیارهای اصلی» ما را با منطق این سنخشناسیها آشنا میکند و در ارائه سنخشناسیهای بدیل و بومی و در چارچوب سنت اسلامی کمک میکند. ازاینرو روش این تحقیق اسنادی است و هدف اصلی پژوهش شناخت سازوکارهای بنیادی سنخشناسیهای سازمانهای صوفیانه در ادبیات نظری موجود است. برای این منظور ادبیات موجود را ذیل دو رویکرد کلی مورد بررسی قرار دادیم: الف) رویکرد صوری به سنخشناسی سازمانهای دینی؛ و ب) رویکرد کمّی به سنخشناسی سازمانهای دینی. رویکرد صوری عمدتاً متأثر از آرای وبر است، اما رویکرد کمّی در نقد رویکرد صوری طرح شدهاست. ضمن بررسی سنخشناسیهای گوناگون و مبانی نظری آنها در نهایت شاهد آن هستیم که دو معیار: الف) سطح سازمانیافتگی و ب) سطح تنش با فرهنگ میزبان، از اهمیت محوری در سنخشناسی سازمانهای دینی برخوردار است.